هوش مصنوعی:
این شعر از یعقوب بیانگر درد و رنج ناشی از دوری و هجران معشوق است. شاعر از غم و اندوه خود میگوید و اینکه معشوق با وجود بینیازی و ناز، دردی از دل او را درک نمیکند. او از روزهای پایان عمر و نالههای دلگداز خود سخن میگوید و اظهار میکند که هیچکس جز معشوق، ناز و نیاز او را نمیفهمد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۱
ای غایب از نظر که تویی مست ناز ما
بادا فدای ناز تو عمر نیاز ما
یعقوب چشم بسته شکایت کند ز هجر
آخر ببین چه میکشد این چشم باز ما
دردا که روز عمر به آخر رسید و باز
آخر نمیشود غم دور و دراز ما
یک ذرّه در دل تو سرایت نمیکند
این نالة نفس گسل دلگداز ما
با آنکه نازنین جهانیّ و بینیاز
غیر از تو کس نمیکشد ای دوست ناز ما
ما را زبان شکوة بیداد هجر نیست
داند نیازمندی ما بینیاز ما
ما را زبان دیگر و تقریر دیگرست
فیّاض آشنا نشود کس به راز ما
بادا فدای ناز تو عمر نیاز ما
یعقوب چشم بسته شکایت کند ز هجر
آخر ببین چه میکشد این چشم باز ما
دردا که روز عمر به آخر رسید و باز
آخر نمیشود غم دور و دراز ما
یک ذرّه در دل تو سرایت نمیکند
این نالة نفس گسل دلگداز ما
با آنکه نازنین جهانیّ و بینیاز
غیر از تو کس نمیکشد ای دوست ناز ما
ما را زبان شکوة بیداد هجر نیست
داند نیازمندی ما بینیاز ما
ما را زبان دیگر و تقریر دیگرست
فیّاض آشنا نشود کس به راز ما
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.