هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و اندوه‌های خود می‌گوید و بیان می‌کند که تفاوتی بین روز و شب برایش نمانده است. او از دیدن چشم‌های سیاه و رنج‌های عاطفی سخن می‌گوید و به گریه و اندوه خود اشاره می‌کند. همچنین، شاعر به قدرت معجزه‌آسای عشق و احساسات اشاره دارد و از ذخیره‌های عاطفی خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و اندوه‌آلود است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۱

بستم ز چارگوشة عالم نگاه را
تا دیدم آن دو گوشة چشم سیاه را

فرقی میان روز و شب خود نکرده‌ایم
تا فرق کرده‌ایم سپید و سیاه را

پیچیده دود در جگر ای گریه مهلتی
چندان که از شکنجه برآریم آه را

آن را رواست دعوی اعجاز چون کلیم
کز آستین خود به در آرد گواه را

فیّاض عمرهاست که در چشم خونفشان
دارم ذخیره سرمة آن خاک راه را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.