هوش مصنوعی: این شعر از حسرت، آرزو، و بی‌اعتباری دنیا سخن می‌گوید. شاعر از زندگی سرگردان و مهمان هوس‌ها یاد می‌کند و بیان می‌کند که با وجود تلاش‌های فراوان، به وصال نرسیده است. او از درد هجران و ناکامی‌های عشقی می‌نالد و اشاره می‌کند که حتی وسعت دنیا نیز گنجایش آرزوهایش را ندارد. در نهایت، شاعر به لطف و قدردانی‌های گذشته اشاره می‌کند ولی همچنان درگیر غم و حسرت است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند حسرت، هجران، و بی‌اعتباری دنیا نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۹۶

ما به این بی‌اعتباری چرخ سرگردان ماست
با هزاران دیده هر شب آسمان حیران ماست

با وجود آنکه مُهر از نامة ما برنداشت
هیچ مکتوبی ندارد آنچه در عنوان ماست

بر سر خوان هوس عمریست مهمان خودیم
خوان رنگارنگ حسرت نعمت الوان ماست

از پی تحصیل خون دل هزاران غم خوریم
میزبان حسرتیم و آرزو مهمان ماست

گرچه ما در تنگنای دیده‌‌ها موریم لیک
آنچه در وی وسعت دنیا نگنجدشان ماست

دشت‌پیمایی نمی‌دانیم چون مجنون ولی
آنچه صحرا را نیارد در نظر دامان ماست

دامن وصل نکویان داده‌ایم از دست لیک
آنچه دستاویز هجران جیب بی‌دامان ماست

گرچه وصلش فکر بی‌سامانی ما را نکرد
لیک دایم هجر در فکر سروسامان ماست

دوش دل را سوخت شیرینی مگر وصل تو بود
می‌کشد امروز این تلخی مگر هجران ماست

گر به گردون می‌رسد فیّاض را سر، دور نیست
قدردانی‌های عهد خان عالیشان ماست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.