هوش مصنوعی: این متن بیانگر عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوق است که در آن دل و جان شاعر تسلیم محبت معشوق شده و اختیار از دست او خارج است. شاعر از بی‌قراری، شرمساری و درماندگی خود در برابر لطف و ناز معشوق سخن می‌گوید و در نهایت به دنبال وصال و نزدیکی به اوست.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۶۸

درمانده دل به کار من و من به کار دوست
دل شرمسار من شد و من شرمسار دوست

در گریه اختیار ندارم که داده است
عشقم زمام دل به کف اختیار دوست

من بیقرار لطفم و دل بیقرار ناز
تا در هلاک ما به چه باشد قرار دوست

تا نگذری ز خویش نیابی نسیم وصل
برخیز از میان و نشین در کنار دوست

فیّاض هستی تو گرانی ز حد فزود
شرمی که بیش ازین نتوان بود بار دوست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.