هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بررسی مفاهیم عشق، جدایی، وفاداری، و پارسایی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تضادها و ایجاز، به بیان این می‌پردازد که عشق و هجران، وفاداری و بی‌وفایی، و پارسایی و کفر، همگی در زندگی انسان حضور دارند و نمی‌توان آنها را انکار کرد. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم روشنایی، گمراهی، و رهنمایی دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند عشق و هجران نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۷۰

گر تو پنداری بتان را بی‌وفایی نیست هست
وربگویی در میان رسم جدایی نیست هست

گر گمان داری که خوبان را غم دل نیست هست
ور بگویی هم که کافر ماجرایی نیست هست

گر گمان داری که هجران کمتر از مرگست نیست
ور بگویی کز اجل بدتر جدایی نیست هست

گر تو گویی عشق را از عقل پروا هست نیست
وربگویی عقل اینجا روستایی نیست هست

گر گمان داری که عشق از پارسا دورست نیست
وربگویی عشق مرگ پارسایی نیست هست

گر تو پنداری نگاهش آشنای ماست نیست
ور بگویی در نگاهش آشنایی نیست هست

ای که هرگز نالة زار مرا نشنیده‌ای
گر گمان داری که جرم نارسایی نیست هست

گر گمان داری که هر چند آفتاب انوری
بی‌جمالت چشم ما بی‌روشنایی نیست هست

گر کسی را این گمان باشد که گمراه ترا
با وجود گمرهی صد رهنمایی نیست هست

گر بگویم من که اشکم را روایی هست نیست
ور بگویم ناروایی را روایی نیست هست

ای که گفتی بهترست از دیگران فیّاض ما
ور گمان داری که کمتر از سنایی نیست هست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.