هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. او از درد فراق، نگاه‌های معشوق، و آرزوی دیدار می‌گوید و از بی‌توجهی دیگران به رنج‌هایش شکایت دارد. شاعر با تصاویری مانند غمزه‌های پنهان، اشک‌های جاری، و خارهای راه عشق، احساسات خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و پریشانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۷۳

بازم از نو به کمین غمزة پنهانی هست
بازم آمادة قتلم صف مژگانی هست

گِرد لشگرگه آن غمزه بگردم کانجا
هر طرف می‌نگرم جلوة پیکانی هست

مشت خاکم هوس کسب هوایی دارم
التفاتی طمع از گوشة دامانی هست

تا نسیم سر زلف تو نیامد ز سفر
کس درین شهر ندانست پریشانی هست

اشک بر هر مژه‌ام تاختنی می‌آرد
در کمین جگرم کاوش مژگانی هست

پر طاووس درآید به نظر شاخ چمن
در بهاری که مرا دیدة گریانی هست

همه اینست که در کوی مسیحا، فیّاض
مُرد از درد و ندانست که درمانی هست

خارخاری به دلم از گل رخساری هست
در کمین نگهم وعدة دیداری هست

برهمن کشت مرا کاش ببیند زلفت
تا بداند که درین سلسله زنّاری هست

نفسی نیست که راهم به گلستانی نیست
تا ز راه تو مرا در کف پا خاری هست

ریخت پنهان نگهش خون جهانی و هنوز
کس نداند که درین شهر ستمگاری هست

رخت بستی ز سر کوی ملامت فیّاض
تو برون رو به سلامت که مرا کاری هست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.