هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از عناصر طبیعت مانند آفتاب، گل، غنچه، بلبل و شمع برای بیان احساسات عمیق عاشقانه و روحانی استفاده میکند. شاعر از استغفار، عشق، حسرت، و زیباییهای طبیعت سخن میگوید و با تصاویر شاعرانه، حالات درونی خود را توصیف میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.
شمارهٔ ۱۹۱
یک نظر کرد و از آن صد گونه استغفار داشت
آفتاب عاشقان دایم ز گرمی عار داشت
کار من از سازگاری بیگره هرگز نبود
دایم این سررشته پیوندی به زلف یار داشت
بوی یوسف در چمن امروز ارزانست باز
غنچه شب گویا نسیم پیرهن در بار داشت
عکس رخسار که یارب در چمن افتاده بود!
کش تماشای گل امشب نشئه دیدار دیدار داشت
با تو گل شب در چمن طوفان آتش کرده بود
لیک بی من صوت بلبل نشئهای در کار داشت
دوش کامد کم درنگ من برون از سیر گل
غنچه را دیدم که در دل حسرت بسیار داشت
گرنه از رشک تو خونش در تن آتش گشته بود
شمع در مجلس چرا مژگان آتشبار داشت؟
کفر میافزود چندانی که دینم میفزود
سبحه در دستم مگر خاصیّت زنّار داشت!
خاطر فیّاض دوش آیینة جانانه بود
هر چه من میخواستم نازش همان در بار داشت
آفتاب عاشقان دایم ز گرمی عار داشت
کار من از سازگاری بیگره هرگز نبود
دایم این سررشته پیوندی به زلف یار داشت
بوی یوسف در چمن امروز ارزانست باز
غنچه شب گویا نسیم پیرهن در بار داشت
عکس رخسار که یارب در چمن افتاده بود!
کش تماشای گل امشب نشئه دیدار دیدار داشت
با تو گل شب در چمن طوفان آتش کرده بود
لیک بی من صوت بلبل نشئهای در کار داشت
دوش کامد کم درنگ من برون از سیر گل
غنچه را دیدم که در دل حسرت بسیار داشت
گرنه از رشک تو خونش در تن آتش گشته بود
شمع در مجلس چرا مژگان آتشبار داشت؟
کفر میافزود چندانی که دینم میفزود
سبحه در دستم مگر خاصیّت زنّار داشت!
خاطر فیّاض دوش آیینة جانانه بود
هر چه من میخواستم نازش همان در بار داشت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.