هوش مصنوعی: این شعر از گذر زمان و فرصت‌های از دست رفته سخن می‌گوید. شاعر ابراز تأسف می‌کند که زمان مناسب برای اقدام گذشته و اکنون دیگر فرصتی باقی نمانده است. او از ضعف و ناتوانی خود در رسیدن به آرزوها می‌گوید و دلش پر از غم و اندوه است. با این حال، هنوز امیدوار است و به جست‌وجو ادامه می‌دهد تا شاید راهی بیابد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با این مضامین ارتباط برقرار کنند.

شمارهٔ ۱۹۴

به فکر کار نیفتاده روزگار گذشت
کنون چه کار کند کس که وقت کار گذشت

غبار راهِ سواری شدم ولی از ضعف
چو گرد تا ز زمین خاستم سوار گذشت

ز بیم هجر ندیدیم ذوق وصل، افسوس
که عمر نشئة ما در غم خمار گذشت

تمام عرصة دل پر ز گرد اغیارست
عجب عجب که توانیم ازین غبار گذشت!

ز جست‌جو ننشینیم تا نفس باقی‌ست
توان به گرد رسیدن اگر سوار گذشت

هزار عقده ز بیم شکفتگی داریم
سری ز جیب برآریم اگر بهار گذشت

به کم عیاری خود دل نهاده شو فیّاض
که نقد عمرِ ترا کار از عیار گذشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.