هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا بیانگر مفاهیم عمیق عشق، وفا، حیرت و رنج‌های راه عشق است. شاعر از گل‌های باغ الست که بی‌ریا هستند سخن می‌گوید و به عشقی اشاره دارد که تمام عالم را دربرمی‌گیرد. همچنین، از ناله‌های بلبل و سنگ‌های راه عشق می‌گوید که نشان‌دهنده‌ی سختی‌های این مسیر است. در نهایت، شعر به صلح درونی و ناتوانی زبان از بیان عشق می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه‌ی این شعر برای درک و تجربه‌ی مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی آن نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۹۵

در گلشن الست که نیرنگ برنداشت
هر گل که داشت بوی وفا رنگ برنداشت

جوش صلای عشق به هفت آسمان رسید
این شور را به غیر دل تنگ برنداشت

دل در بغل، به گرد دو عالم برآمدیم
یک کس به قصد شیشة ما سنگ برنداشت

در حیرتم ز بلبل تصویر از آنکه بود
لبریزِ ناله عمری و آهنگ برنداشت

می‌خواست پا به سنگ نیاید رونده را
راه دراز عشق که فرسنگ برنداشت

تردامنی ز جبهة دل نور غم برد
آیینه‌ام ز کثرت غم زنگ برنداشت

ابرام صلح را به چه هموار کرده بود
نازک دلت که چاشنی جنگ برنداشت

فیّاض چون نبود لغت‌دان حرف عشق
همراه خویش بهر چه فرهنگ برنداشت!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.