هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، درد و رنج عاشق، حسرت و ناامیدی سخن می‌گوید. شاعر از عشقی می‌گوید که نه‌تنها درد او را درمان نکرد، بلکه بر رنج‌هایش افزود. او از دوری معشوق و تأثیرات روحی این جدایی می‌نالد و بیان می‌کند که حتی خاکستر وجودش نیز بر جای نمانده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، بیان درد و رنج عاشقانه نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانان بالای 16 سال یافت می‌شود.

شمارهٔ ۲۰۰

غمت به سینه مرا جای مدّعا نگذاشت
به حسرت دگرم حسرت تو وانگذاشت

نداشتم سر و برگ کرشمه‌های طبیب
خوشم که عشق تو درد مرا دوا نگذاشت

گلی به سر نزدم هرگز از وصال تو لیک
ره تو حسرت خاری مرا به پا نگذاشت

ز درد دل گرة شکوة تو چون تبخال
هزار ره به لب آوردم و حیا نگذاشت

مرا به تهمت هستی نگاهش از غیرت
چنان بسوخت که خاکسترم به جا نگذاشت

مرا به غیرتِ بیگانه خوی من رشک است
که تا به داغ دل خویشم آشنا نگذاشت

چنان به کشتن ما برفروخت رخ فیّاض
که رنگ بر رخ صبر و شکیب ما نگذاشت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.