هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم، ناامیدی و از دست رفتن فرصت‌ها سخن می‌گوید. شاعر از رفتن ارزش‌ها، گرمی زندگی و فرصت‌های از دست رفته شکایت دارد و احساس می‌کند که بخت و اقبال نیز او را رها کرده‌اند. تصاویری مانند رفتن گلاب، خاموشی شعلۀ زندگی، و فرار آب از گوهر شکسته، همگی نشان‌دهندۀ حالتی از یأس و اندوه هستند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سال دشوار خواهد بود. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه‌اش ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن مناسب نباشد.

شمارهٔ ۲۰۲

خوی از جبین مریز که قدر گلاب رفت
گرمی مکن که رنگ رخ آفتاب رفت

صد بار سر ز خواب برآورد بخت و باز
پنداشت روز من شب و دیگر به خواب رفت

بر شعلة فسردة من گرد غم نشست
وز گوهر شکستة من آب و تاب رفت

بوی دل حزین به مشام فلک رساند
دودی که بر سر از جگر این کباب رفت

از آه من ز شعله سوزنده پَر شکست
وز اشک من ز گوهر ناسفته آب رفت

شب در بنای چرخ تزلزل فکنده بود
سیلاب خون که از دل پر اضطراب رفت

فیّاض در کمین تو چندین درنگ چیست
اکنون که فرصت تو به چندین شتاب رفت
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.