هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از ناله‌های فراق و درد دوری معشوق سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر زیبایی مانند بلبل، نوبهار، گل و خار، احساسات خود را بیان می‌کند. او از تأثیر معشوق بر زندگی خود می‌گوید که چگونه غم‌ها را به زیبایی تبدیل کرده و سپس رفته است. شعر همچنین به مفاهیمی مانند صبر، توکل و اخلاص اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند توکل و اخلاص ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۲۰۵

نوبهار من که هر خار مرا گل کرد و رفت
ناله‌ام را در فراق خویش بلبل کرد و رفت

باد گلزار جمالش ایمن از خاشاکِ‌نقص
آنکه هر خاشاک ما را دستة گل کرد و رفت

فکرها دارد برای من بهر حسنی بهار
تا نپنداری که در کارم تغافل کرد و رفت

گر پریشان است حرفم در غم او، دور نیست
هر نفس را بر لب من شاخ سنبل کرد و رفت

آسمان گر با سمندش برنیاید دور نیست
آفتاب از طبل باز او تنزل کرد و رفت

هر سر خاری درین وادی بهار خرّمی است
ابر احسانش عجب عرض تجمّل کرد و رفت

حلقة فتراک کمتر از شکنج طرّه نیست
می‌توان آنجا خیال چین کاکل کرد و رفت

لذّت دیگر بود در اضطراب دیدنش
جلوه‌اش آرام را محو تزلزل کرد و رفت

من کجا و صبر و طاقت این‌قدرها در فراق
برگ کاهم را غمش کوه تحمّل کرد و رفت

مستطیع کعبة اخلاص گشتن مشکل است
دل درین ره تکیه بر زاد توکّل کرد و رفت

همّت آزادگان صید کمند و دام نیست
مشکل است این راه، می‌باید تحمّل کرد و رفت

صحبت نواب خان فیّاض صیادی خوش است
در چنین دامی توان ترک تعقل کرد و رفت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.