هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از درد عشق و فراق می‌نالد و بیان می‌کند که با وجود گذشت زمان، غم و داغ عشق از دلش نرفته است. او از تلاش‌های بی‌ثمر خود برای رهایی از این درد سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که جوهر وجودش همچنان تحت تأثیر این عشق باقی مانده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۰۶

سر رفت و داغ عشق بتان از سرم نرفت
تن خاک گشت و خلعت غم از برم نرفت

از داغ دل سیاهی دیرینه برنخاست
این تیرگی ز ناصیة اخترم نرفت

چون تیغ کار کرده که افتد ز آب و تاب
آبم تمام رفت ولی جوهرم نرفت

در موج‌خیز لجّة عشق تو بارها
کشتیِّ دل شکسته شد و لنگرم نرفت

صد بار سوخت آتش عشقم به امتحان
یاقوت‌وار آب تو از گوهرم نرفت

خود را بسی به صیقل روشنگران زدم
گرد ملال از آینة منظرم نرفت

فیّاض کم‌عیاری نقد وفا ببین
گشتم به دهر دست بدست و زرم نرفت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.