هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از عناصر طبیعت مانند گل، شعله و بهار برای بیان مفاهیم عشق و وصال استفاده می‌کند. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که هم می‌سوزاند و هم درمان می‌کند. همچنین، به مفاهیمی مانند فداکاری، درد عشق و ناتوانی در برابر جذبه‌های عشق اشاره شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'سوختن' و 'درد عشق' نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۱۱

گلستان از خنده‌اش طرح گل خندان گرفت
نوبهار از جلوه‌اش سامان صد بستان گرفت

شعله‌ای هر جا که در بزم محبَّت شد بلند
سوخت ما را دل اگر پروانه را دامان گرفت

هستی عاشق حجابی بود پیش راه وصل
دست تا برداشت از خود دامن جانان گرفت

عشق در اول شراری بود از دامان حسن
گشت آخر شعله‌ای در کفر و در ایمان گرفت

نیست در دارالشّفای عشق غیر از ما طبیب
هر که آمد، از دل پردرد ما درمان گرفت

حسن کین از ناتوان بیش از توانا می‌کشد
دل ز خسرو برد و از فرهاد مسکین جان گرفت

دل به تنگ آمد ز غم فیّاض تا کی ضبط خویش
آستین بر چشم گریان بیش ازین نتوان گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.