هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که از عشق نافرجام، رنج‌های عاشق، و ظلم معشوق سخن می‌گوید. شاعر از جدایی، اشک‌ها، و درد دل خود می‌نالد و به بی‌عدالتی و ستم معشوق اشاره می‌کند. همچنین، در برخی ابیات به مفاهیمی مانند می‌نوشی، زهد، و فلسفه‌ی زندگی نیز پرداخته شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق، درد و رنج عشق، و اشاره‌های ظریف به مفاهیمی مانند می‌نوشی و ظلم است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به درک ادبی و عرفانی دارند که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۲۱۲

غنچه را دور از لب لعلت دل از گلشن گرفت
بی‌رخت گل، گونه از رخسار زرد من گرفت

کاشکی یک لحظه سودای مرا کردی علاج
آنکه از بادام چشمم سال‌ها روغن گرفت

چهره در خون شست او هم گرچه خون من بریخت
تیغ بیداد ترا دیدی که خون من گرفت؟

می‌نهادم سر به صحرا موج اشکم پا ببست
می‌شدم بیرون ز عالم گریه‌ام دامن گرفت

ابرُوَش از کشتنت فیّاض شکّی طرفه داشت
عاقبت خون ترا تیغ که در گردن گرفت؟

تا طبع باده گرمی آن تندخو گرفت
نتوان ز بیم آبله دست سبو گرفت

دام هزار سلسله می‌‌خواست روزگار
زلف کجت به عهدة یک تار مو گرفت

زاهد اگر ز دست تو گیرد پیاله‌ای
نتوان پیاله را دگر از دست او گرفت

کم ناله زان شدم که ز طغیان خون دل
چون شیشة پرم نفس اندر گلو گرفت

فیض خط پیاله کم از خط یار نیست
فیّاض می مگر زلش رنگ و بو گرفت!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.