هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه به بیان احساسات شاعرانه و درد عشق می‌پردازد. شاعر از سوختن و نیاز خود و ناز معشوق سخن می‌گوید و از صحنه‌های طبیعت مانند گل، خورشید، بلبل و غنچه برای توصیف حالات عاشقانه استفاده می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند تغافل و فیض الهی دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۲۱۳

چون نیاز ما و ناز او به هم درمی‌گرفت
سوختن ما از سر و او گرمی از سر می‌گرفت

ما و او در مجلسی رخساره گلگون داشتیم
کافتاب از حسرت آنجا چهره در زر می‌گرفت

با عتاب او نیاز گرم ما تابی نداشت
ما ازین می‌سوختیم او گر زما درمی‌گرفت

چون ز شرم صوت بلبل در چمن برمی‌فروخت
غنچه از رشک رخ او تاب اخگر می‌گرفت

از نسیمی این زمان چون غنچه می‌غلتد به خون
دل که هر دم بوسه‌ها از نوک نشتر می‌گرفت

تا کجا در جلوه بودی شب که هر دم تا به صبح
حسرت قد ترا خمیازه در بر می‌گرفت

آب صاف جدول شمشیر او کم خورده‌ایم
دل دم آبی گهی از جوی خنجر می‌گرفت

می‌توانستم ازو برداشتن دل یک نفس
گر تغافل‌های او از من نظر برمی‌گرفت

یک تن از آیندگان نگرفت جای رفتگان
آسمان ای کاش دور دیگر از سر می‌گرفت

مست فیض مشرقی فیّاض شد آنجا که گفت
«گر به شمع کشته می‌زد آستین درمی‌گرفت»
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.