هوش مصنوعی: این متن شعری است که از مفاهیم عشق، مرگ، ترس، و زیبایی با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های غنی سخن می‌گوید. شاعر از نگاه معشوق، آرزوهایش، و ترس از تهمت و مرگ می‌گوید و از عناصری مانند شمشیر، خون، و طبیعت برای بیان احساساتش استفاده می‌کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است و از استعاره‌های پیچیده استفاده می‌کند که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، اشاره‌های غیرمستقیم به مرگ و ترس ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

شمارهٔ ۲۴۳

نگاهش ناگهان چون تیر نازی بر کمان بندد
اجل بی‌تاب می‌گردد که خود را بر نشان بندد

به صد دل از دم شمشیر نازش آرزو دارد
اجل تعویذ زخمی را که بر بازوی جان بندد

به کینم بر کمر شمشیر جرأت بست و حیرانم
که چون هرگز کسی از شعله مویی بر میان بندد!

نگاه او نهانم می‌کشد در خون و می‌ترسم
که ناگه تهمت خون مرا بر آسمان بندد

اگر رشک زلیخایی برد ترسم که نگذارد
که بوی پیرهن در مصر بار کاروان بندد

ز بس موج سرشکم گوهر ارزان کرده می‌ترسم
فلک بازار گرم کان و دریا را دکان بندد

متاع رنگ و بو دارد رواج امشب که می‌خواهد
چمن آیین عید جلوة آن دلستان بندد

نگیرد تا اجازت از رخش مشّاطة گلشن
طلسم رنگ نتواند به روی ارغوان بندد

خوش آن عزّت که پیشش چون کمر بر بستگان فیّاض
گهش بند قبا بگشایدش گاهی میان بندد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.