هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، عشق و طلب، رنج‌های عاشقانه، و ناامیدی‌های ناشی از عشق را بیان می‌کند. شاعر از خارهای راه عشق، بی‌نیازی معشوق، و دل‌های شکسته می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند کعبه و یوسف دارد که نماد زیبایی و جمال الهی هستند. در نهایت، شاعر از ناتوانی خود در تحمل فراق و نازک‌طبعی معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۴۹

مرا پای طلب از رهگذاری خارها دارد
که از هر خار او دل در نظر گلزارها دارد

همای بی‌نیازی سایه بر هر سر نیندازد
گل این باغ ننگ از جلوة دستارها دارد

برای گریه از دل مشت خون جستم چه دانستم
که زیر هر بن مو دیده دریا بارها دارد

ز طوف کعبه می‌آید دل کافر نهاد من
نشان کعبه اینک بر میان زنّارها دارد

عزیزان یوسفی در کاروان حسن پیدا شد
که یوسف را جمالش چشم بر بازارها دارد

اگر چون سایه در کویش به خاک افتم عجب نبود
که جا خورشید آنجا بر سر دیوارها دارد

رقیب ساده‌دل از دولت وصل تو مغرورست
نمی‌داند که این اقبال‌ها ادبارها دارد

تو نازک طبع و بدخوییّ و من بی‌صبر و بی‌طاقت
ز من همچون تویی را رام کردن کارها دارد

برو بیرون بر از خاک در او دردسر فیّاض
ز گرد هستیت این آستان آزارها دارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.