هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق و دلشکستگی سخن میگوید. شاعر از غم و رنج عشق شکایت دارد و بیان میکند که هیچکس درد او را درک نمیکند. او از زخمهای عاطفی و نالههای بیپاسخ خود میگوید و اشاره میکند که حتی طبیعت نیز گویا از غم او متأثر است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غمانگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات و مضامین عاشقانهٔ کلاسیک دارد.
شمارهٔ ۲۶۴
مگر دلِ به غم عشق بستهای دارد
که آفتاب تو رنگ شکستهای دارد!
مگو که هیچ ندارد نظر فکندة عشق
دل شکستهای و جان خستهای دارد
قیاس حال دل من کسی تواند کرد
که در کف آینة زنگ بستهای دارد
به درد نالة من کس نمیرسد چه کنم!
خراسِ سینه زبان شکستهای دارد
به باغ هر سر خاری که هست چون فیّاض
به دست از گُلِ داغِ تو دستهای دارد
که آفتاب تو رنگ شکستهای دارد!
مگو که هیچ ندارد نظر فکندة عشق
دل شکستهای و جان خستهای دارد
قیاس حال دل من کسی تواند کرد
که در کف آینة زنگ بستهای دارد
به درد نالة من کس نمیرسد چه کنم!
خراسِ سینه زبان شکستهای دارد
به باغ هر سر خاری که هست چون فیّاض
به دست از گُلِ داغِ تو دستهای دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.