هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ناتوانی خود در بیان راز عشق و درک آن سخن میگوید. او از حیرت و درماندگی خود در برابر عشق مینالد و از زاهد میخواهد که توبهاش را نپذیرد، زیرا عشق ورزیدن را تنها راه ممکن میداند. شاعر خود را سادهدل و بیآلایش مانند آب و آینه توصیف میکند و تأکید میکند که نمیتواند ظاهر را حفظ کند یا از عشق دست بکشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.
شمارهٔ ۲۹۰
عشق ظاهر نمیتوانم کرد
کشف این سرّ نمیتوانم کرد
چه دهی توبهام دگر زاهد
من که آخر نمیتوانم کرد
مردم از حیرت و ترا در عشق
متحیّر نمیتوانم کرد
چه کنم تا تو فهم عشق کنی
سحر ساحر نمیتوانم کرد
چه کنم عاشقی اگر نکنم
چون تو کافر نمیتوانم کرد
ساده دلتر از آب و آینهام
حفظ ظاهر نمیتوانم کرد
گر چه فیّاض دانشم هِر را
فرق از بِر نمیتوانم کرد
کشف این سرّ نمیتوانم کرد
چه دهی توبهام دگر زاهد
من که آخر نمیتوانم کرد
مردم از حیرت و ترا در عشق
متحیّر نمیتوانم کرد
چه کنم تا تو فهم عشق کنی
سحر ساحر نمیتوانم کرد
چه کنم عاشقی اگر نکنم
چون تو کافر نمیتوانم کرد
ساده دلتر از آب و آینهام
حفظ ظاهر نمیتوانم کرد
گر چه فیّاض دانشم هِر را
فرق از بِر نمیتوانم کرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.