هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بهار، گل و لاله، دل بیقرار، و زیبایی معشوق سخن می‌گوید. شاعر از عشق و فراق می‌نالد و از تأثیر نگاه و رفتار معشوق بر خود می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم فلسفی مانند قرار و بیقراری، مرگ و زندگی، و تأثیر طبیعت بر روح انسان دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم فلسفی و استعاری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۹۷

عجب ار درین بهاران گل و لاله بار گیرد
که ز گرد خاطر من نفس بهار گیرد

لب سر به مُهر من شد سبب گشاد عالم
که اگر نفس گشایم دل روزگار گیرد

به میان بحرم اما همه تن چو موج لرزم
که مباد در میانم هوس کنار گیرد

ضرور شد تپیدن دل بیقرار ما را
که گر از تپش بیفتد به کجا قرار گیرد

به سمند جلوه نازان به صف شکیب تازان
سر ره که می‌تواند که برین سوار گیرد!

چو زلفت ره ساز نیرنگ گیرد
صبا از ملاقات او رنگ گیرد

بلا را خم طرّه‌ات دست بندد
اجل را نگاه تو در چنگ گیرد

منِ شیشه دل با غمت چون بر آیم!
ز سختی دلت نکته بر سنگ گیرد

به دل مگذران بد که تا بد نگردی
که آیینه از عکس خود زنگ گیرد

قیامت بود آنکه فیّاض بیدل
ترا در بغل گیرد و تنگ گیرد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.