هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و فلسفی به موضوعاتی مانند عشق، رنج، آزادی و ناامیدی می‌پردازد. شاعر از تیرگی دل، بی‌قراری عاشق، و بی‌حاصلی برخی تلاش‌ها سخن می‌گوید و با تصاویری مانند خون، قاتل، و شانه‌ای که در زلف جاری شده، احساسات عمیق و گاه دردناک را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی، همراه با اشارات به رنج و مرگ، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد. این متن برای نوجوانان و بزرگسالانی که توانایی درک مضامین پیچیده و احساسات شدید را دارند مناسب است.

شمارهٔ ۳۰۰

به صد افسون در آن دل یاد من منزل نمی‌گیرد
بلی آیینة خور تیرگی در دل نمی‌گیرد

دل آسودگان از دستبرد فتنه آزادست
کسی هرگز خراج از ملک بی‌حاصل نمی‌گیرد

چنان در خط و زلف او زبان شانه جاری شد
که گر صد عقده پیش آید یکی مشکل نمی‌گیرد

به نوعی عاجزم در عاشقی از دادخواهی‌ها
که بعد از قتل خونم دامن قاتل نمی‌گیرد

زدم گر دست و پا در خون ز بی‌تابی مکن عیبم
تپیدن را کسی فیّاض بر بسمل نمی‌گیرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.