هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد عشق و فراق میگوید و بیان میکند که امید به درمان ندارد. او از ضعف و ناتوانی خود در راه عشق سخن میگوید و اشاره میکند که حتی بوی گل نیز او را تسکین نمیدهد. شاعر احساس میکند که به وصال معشوق نمیرسد و دیگر اثری از شکار عشق در دامان او نیست.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا سنگین باشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به آشنایی با اصطلاحات و مفاهیم ادبیات کلاسیک فارسی دارد.
شمارهٔ ۳۰۲
چه سازم دست دردی دامن جانم نمیگیرد
که امید دوا در یاد درمانم نمیگیرد
به راه کوی او یک دم ز ضعف پا نمیافتم
که بوی گل در آغوش گلستانم نمیگیرد
چه لازم دل رهین منّت باد صبا کردن
چرا گل نسخة چاک از گریبانم نمیگیرد
پر عنقا به سر از صیدگاه وصل میآیم
دگر گرد شکاری طرف دامانم نمیگیرد
که امید دوا در یاد درمانم نمیگیرد
به راه کوی او یک دم ز ضعف پا نمیافتم
که بوی گل در آغوش گلستانم نمیگیرد
چه لازم دل رهین منّت باد صبا کردن
چرا گل نسخة چاک از گریبانم نمیگیرد
پر عنقا به سر از صیدگاه وصل میآیم
دگر گرد شکاری طرف دامانم نمیگیرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.