هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از دوستی که به دشمنی تبدیل شده، از مهر بی‌ثمر و از زیبایی که به رنج می‌انجامد، می‌نالد. او از دل‌شکستگی، تنهایی و تحول منفی احساساتش پس از جدایی می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به تأثیر عمیق معشوق بر زندگی و محیط اطرافش دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی مانند دل‌شکستگی، اندوه و تحولات روحی پس از جدایی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۲۷

به مهر آموختیم آن طفل را بی‌مهریش فن شد
طلسم دوستی تعویذ او کردیم دشمن شد

ندانم جلوه‌اش را چیست خاصیّت ولی دانم
که هر جا سایة سر و قدش افتاد گلشن شد

به عهد شعلة حسنش چنان پروانگی عام است
که مرغع سدره را شاخ گل آتش نشیمن شد

نماند آرایشی بهر نشاط روز وصل از بس
گل چاک گریبان، صرف گلریزان دامن شد

تنک‌تر شد گرم از شیشه دل، از من نبود اما
دلِ از برگ گل نازک‌ترت دانسته آهن شد

نگویم عالمی شد دشمن جانم ولی گویم
که هر جا بود سنگی در کمین شیشة من شد

فروغ تازه‌ای در کلبة تاریک می‌بینم
چراغ بخت من از پرتو روی که روشن شد؟

تو تا بودی، سموم وادیم باد مسیحا بود
تو چون رفتی نسیم گلستانم دود گلخن شد

چنانم زندگانی می‌خلد بی‌روی او فیّاض
که گویی هر سر مو بر تن من نوک سوزن شد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.