هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی و بیدادگری معشوق شکایت دارد و بیان می‌کند که معشوق تحت تأثیر دیگران تغییر کرده است. او از درد دل‌هایش می‌گوید و احساس می‌کند که معشوق از حال او بی‌خبر است. همچنین، شاعر از رقیبان و حریفان می‌ترسد که معشوق را از او دور کرده‌اند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، شکایت از بی‌وفایی، و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و تغییر ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۳۸

بیوفا و بد و بیدادگرت ساخته‌اند
خوب بودی و دگر خوبترت ساخته‌اند

رحم اگر بر دل زارم نکنی جرم تو نیست
که ز حال دل من بی‌خبرت ساخته‌اند

دی به از هر به و امروز ز هر بد بترم
چه توان کرد چنین در نظرت ساخته‌اند

به چه رنگ از تو شکبید دل بی‌طاقت من
تو که هر لحظه به رنگ دگرت ساخته‌اند

چون ز غیرت نگدازیم که این بلهوسان
راه چون مور به تنگ شکرت ساخته‌اند!

دور از آغوش رقیبان نشوی پنداری
دست این طایفه را در کمرت ساخته‌اند

راز من هم ز زبان تو به من می‌گویند
این حریفان که چنین پرده درت ساخته‌اند

از سموم نفس بلهوسان می‌ترسم
که سراپای، چو گلبرگ ترت ساخته‌اند

این لطافت که تو داری و صفایی که تراست
از نسیم گل و آب گهرت ساخته‌اند

ناز بر تخت کی و مملکت جم دارند
بیدلان تو که با خاک درت ساخته‌اند

خبر از خویش نداری به چه کاری فیّاض
چه دمیدند که بی پا و سرت ساخته‌اند!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.