هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از عشق و بخت بد است. او از اشک‌هایش دریا ساخته و از داغ عشق و شکنج زلف یار می‌نالد. شاعر احساس می‌کند که تقدیر و دیگران او را به این حال و روز انداخته‌اند. همچنین، او از محبت و پیش‌بینی کاردانان محبت و نیز از شکار عشق یا جنون سخن می‌گوید. در نهایت، او خود را در گلستان قم و تحت تأثیر گل‌فروشان و بلبلان این سرزمین می‌بیند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و درد و رنج است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۴۶

عندلیب گلشنم گلخن نصیبم کرده‌اند
بخت بد بنگر! چنان بودم چنینم کرده‌آند

در ازل چون طرح دریا ریختند از اشک من
موج این دریا ز چین آستینم کرده‌اند

دست بر دستم نکویان پرورش‌ها داده‌اند
تا چو داغ عشق خوبان دلنشینم کرده‌اند

در شکنج زلفم و دل سوی خطّم می‌کشد
کاردانان محبّت پیش‌بینم کرده‌اند

چین ابرو وا خرید از اختلاط مردمم
این گره دانسته در کار جبینم کرده‌اند

یا شکار عشق خواهم گشت آخر یا جنون
این دو شیرافکن دگر خوش در کمینم کرده‌اند

در گلستان قمم فیّاض فارغ از بهشت
گل‌فروشان بلبل این سرزمینم کرده‌اند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.