هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر درد و رنج عاشقان و اسیران عشق است که با وجود سوزش درونی، راز دل خود را فاش نمی‌کنند. شاعر از بی‌قراری عاشقان، ناآگاهی فلک از درد آنان، و بی‌اعتنایی جهان به رنج‌هایشان سخن می‌گوید. همچنین، بر حفظ آبرو و دوری از فتنه‌ها تأکید دارد و اشاره می‌کند که حتی اگر جهان خشک شود، از گوهر، آب نمی‌گیرند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده، و پرداختن به موضوعاتی مانند رنج و بی‌قراری، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این محتوا برای کسانی مناسب است که توانایی تحلیل و درک مفاهیم انتزاعی و شاعرانه را دارند.

شمارهٔ ۳۵۴

اسیران پرده از حال دل خود بر نمی‌گیرند
چو تب در پوست می‌سوزند لیکن در نمی‌گیرند

برو پیمانه در خون زن که صافی مشربان عشق
نمی تا در جگر باقی بود ساغر نمی‌گیرند

فلک بر بیقراران آب می‌بندد نمی‌داند
که این لب تشنگان کام خود از کوثر نمی‌گیرند

به گوش عیش زن از داستان عمر حرفی چند
که این افسانه را بار دگر از سر نمی‌گیرند

نگه‌دار آبروی خویش و از هر فتنه ایمن شو
که گر عالم شود خشک، آب از گوهر نمی‌گیرند

فلک گر خون من ریزد دلش جمعست میداند
که خون شعله را تاوان ز خاکستر نمی‌گیرند

چه طوفان جلوه دادی بر سر مژگان دگر فیّاض
که اهل عالم از دریا حسابی برنمی‌گیرند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.