هوش مصنوعی:
این شعر از حسرت، تنهایی و ناامیدی سخن میگوید. شاعر از جستوجوی بیثمر، عشق نافرجام و رنجهای درونی مینالد. او به آتش عشق اشاره میکند که تنها خاکستر به جای گذاشته و از فقدان معشوق و سردی روزگار شکایت دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و روانشناختی، استفاده از استعارههای پیچیده و لحن غمگینانه ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۳۹۷
شش جهت را در زدم جز حلقه کس بر در نبود
نه صدف را سینه کردم چاک، یک گوهر نبود
سیر آتش خانهها کردم به بال شعله دوش
آنقدر گرمی که در دل بود در اخگر نبود
گردِ غم تا رُفته شد از سینه دل افسرده شد
پشتگرمیهای آتش جز به خاکستر نبود
ذوق بیبال و پریها کار ما را خام کرد
ورنه در بزمش دل از پروانهای کمتر نبود
جلوة پرواز، زنجیرست بیدیدار گل
بلبلان را بی تو دامن همچو بال و پر نبود
قسمت ما یک دو ساغر خون دل در شیشه داشت
ورنه شمشیر ترا تقصیر در جوهر نبود
سوزش دل دوش روی اشک ما را سرخ داشت
پیش ازین فیّاض تابی اندرین گوهر نبود
نه صدف را سینه کردم چاک، یک گوهر نبود
سیر آتش خانهها کردم به بال شعله دوش
آنقدر گرمی که در دل بود در اخگر نبود
گردِ غم تا رُفته شد از سینه دل افسرده شد
پشتگرمیهای آتش جز به خاکستر نبود
ذوق بیبال و پریها کار ما را خام کرد
ورنه در بزمش دل از پروانهای کمتر نبود
جلوة پرواز، زنجیرست بیدیدار گل
بلبلان را بی تو دامن همچو بال و پر نبود
قسمت ما یک دو ساغر خون دل در شیشه داشت
ورنه شمشیر ترا تقصیر در جوهر نبود
سوزش دل دوش روی اشک ما را سرخ داشت
پیش ازین فیّاض تابی اندرین گوهر نبود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.