هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و محبت سخن می‌گوید و با استفاده از تصاویر زیبایی مانند زلف، خورشید، سایه، گلزار و تیغ، احساسات خود را بیان می‌کند. او از راه عشق و دشواری‌های آن می‌گوید و به رحمت و امید اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۴۰۰

غیر زلف او که دوشادوش آن رو می‌رود
سایه با خورشید کی پهلو به پهلو می‌رود!

چون توانم رفت در کویی که هر روز آفتاب!
جچون رود رو در قفا در کوچة او می‌رود

راه عشق است این که در وی پای کس گستاخ نیست
آفتاب اینجا به سر، گردون به پهلو می‌رود

گر بود سرسبز گلزار محبّت دور نیست
زخم را از تیغش امروز آب در جو می‌رود

جای رحم است ای وفاداران که با چندین امید
می‌رود فیّاض و خوش نومید از آن کو می‌رود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.