هوش مصنوعی:
شاعر در این اشعار از دیدن کبک به یاد معشوق خود میافتد و زیباییهای او را توصیف میکند. او از نگاه معشوق و تأثیر آن بر خود سخن میگوید و از عشق و اشتیاق خود به او مینالد. شاعر همچنین از امید به دیدار دوباره و لذتهای عاشقانه سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، درک عمیقتر این اشعار نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.
شمارهٔ ۴۲۲
چو بینم کبک، یادم جلوة دلدار میآید
که هر گه در خرام آید بدین رفتار میآید
نگاهم جیب و دامن پر گل از رخسار او برگشت
به آیینی که پنداری کس از گلزار میآید
خیالت هر شب آید بر سر بالین و ننشیند
مگر شرمش ز پاس دیدة بیدار میآید!
دلا زهرِ نگاه او غنیمت دان که این مرهم
برای زخم بندیها ترا در کار میآید
دمی در سایة دیوار او فیّاض عشرت کن
که روزی آفتابت بر سر دیوار میآید
که هر گه در خرام آید بدین رفتار میآید
نگاهم جیب و دامن پر گل از رخسار او برگشت
به آیینی که پنداری کس از گلزار میآید
خیالت هر شب آید بر سر بالین و ننشیند
مگر شرمش ز پاس دیدة بیدار میآید!
دلا زهرِ نگاه او غنیمت دان که این مرهم
برای زخم بندیها ترا در کار میآید
دمی در سایة دیوار او فیّاض عشرت کن
که روزی آفتابت بر سر دیوار میآید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.