هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد و غم عشق سخن می‌گوید که در دل شاعر به لذتی شیرین تبدیل شده است. شاعر از دشمنی‌ها و جفاهای روزگار نیز یاد می‌کند، اما همه‌ی این رنج‌ها را با عشق و امید به فردایی بهتر تحمل می‌کند. او از تمنا، شوق و حسرت نیز می‌گوید که همه در کنار هم طعمی لذیذ به زندگی می‌بخشند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و رنج عشق نیاز به درک عمیق‌تری از زندگی و احساسات دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۴۳۸

در دل ز بس به عشق تو غم‌ها شود لذیذ
ترسم به کام من غم دنیا شود لذیذ

در داده‌ایم تن به جفاهای روزگار
دشمن چو شد غیور مدارا شود لذیذ

امروز می‌‌نماید اگر صبر ناگوار
این شوربا به کام تو فردا شود لذیذ

لب را به خنده‌ای نمکین تر کن آن قدر
کاین نیمرس کباب دل ما شود لذیذ

با این هوس فریب نگاهی که مرتراست
در کام دل مباد تمنّا شود لذیذ

یک آن قدر ز پرده برون‌آ که شوق را
در حسرت تو ذوق تماشا شود لذیذ

از بیکسی ز صحبت فیّاض خوشدلیم
تلخابه گاه در ره صحرا شود لذیذ
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.