هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از دردها و رنجهای ناشنیده و عمیق خود میگوید. او از عشق، تنهایی و رنجهای زندگی سخن میگوید و احساس میکند که در تنگنای هستی گرفتار شده است. تصاویری مانند آهوی رمیده، پشت خمیده و جگر مکیدن نشاندهندهی رنج و فرسودگی است. شاعر آرزو میکند که از این وضعیت فرار کند و به آرامش برسد.
رده سنی:
18+
مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی مانند رنج وجودی، فرسودگی و پیری نیاز به درک و تجربهی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر قابل فهم است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و لحن غمگین ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۴۴۴
لب گرم شکوه بود که گردید دیدهتر
شد ناشنیده شکوة ما ناشنیدهتر
گفتیم چشم او به فسون رام ما شود
این آهوی رمیده دگر شد رمیدهتر
واماندگان ناله ز دنبال میرسند
ای آه، گرم کرده عنان را کشیدهتر
در تنگنای هستی خود ما خزیدهایم
گر ممکن است خواهم ازین هم خزیدهتر
تا کی مکیدن جگر خویش، بعد ازین
خواهم لب تو از جگر خود مکیدهتر
پر شورش است عرصه همانا که بوده است
زین پیش بزم هستی ازین آرمیدهتر
فیّاض ضعف پیری و بار گران عشق
پشتِ خمیده پشتِ کمانی خمیدهتر
شد ناشنیده شکوة ما ناشنیدهتر
گفتیم چشم او به فسون رام ما شود
این آهوی رمیده دگر شد رمیدهتر
واماندگان ناله ز دنبال میرسند
ای آه، گرم کرده عنان را کشیدهتر
در تنگنای هستی خود ما خزیدهایم
گر ممکن است خواهم ازین هم خزیدهتر
تا کی مکیدن جگر خویش، بعد ازین
خواهم لب تو از جگر خود مکیدهتر
پر شورش است عرصه همانا که بوده است
زین پیش بزم هستی ازین آرمیدهتر
فیّاض ضعف پیری و بار گران عشق
پشتِ خمیده پشتِ کمانی خمیدهتر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.