هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی‌های معشوق و توصیف زلف پریشان و دلربای او می‌پردازد. شاعر از عشق و شوریدگی خود سخن می‌گوید و زلف معشوق را به عنوان نمادی از فریب و جذابیت توصیف می‌کند. همچنین، از دل‌های شکسته و عاشقان گرفتار یاد می‌شود. در نهایت، شعر به زیبایی‌های صورت معشوق و تأثیر آن بر شاعر اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و شوریدگی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی نیاز به درک ادبی نسبتاً بالایی دارد.

شمارهٔ ۴۹۵

بهرزه سلسله بر هم نمی‌زند آن زلف
به جمع کردن دل می‌کند پریشان زلف

که ضبط دل کند اکنون که با کمال غرور
دو اسبه تاخته در دلبری به میدان زلف؟

سیه گلیمی چون من چه گل تواند چید
که آتش از رخ او می‌برد به دامان زلف

برای شورشم اسباب جمع می‌گردد
گهی که بر رخ او می‌شود پریشان زلف

به بخت تیره امیدم فزود تا دیدم
که از عذار تو گل کرده در گریبان زلف

پی شکستن دل‌های ما گرفتاران
به هر شکنج جداگانه بسته پیمان زلف

چو زلف نیست در اقلیم حسن دلچسی
اگر چه هست خوشاینده خط ولی جان زلف

ز صید، دام نهان می‌کنند صیّادان
پی فریب کند گاه جلوه پنهان زلف

چنان که چارة دیوانه می‌کند زنجیر
علاج این دل شوریده می‌کند آن زلف

اگرچه سلسله جنبان کفرها همه اوست
ولی به مصحف روی تو دارد ایمان زلف

به پاسبانی حسن تو شب نمی‌خوابد
چو مار بر سر این گنج شد نگهبان زلف

میان ما و تو سودا بهم رسید ولی
درین معامله ترسم شود پشیمان زلف

چو مو که بر سر آتش نهی به خود پیچد
ز تاب آتش روی تو گشت پیچان زلف

ندیده بازی چوگان او کسی در خواب
که گوی او دل سرگشته است و چوگان زلف

چه سان ز دست تو فیّاض جان تواند برد
که هست خال تو بیرحم و نامسلمان زلف
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.