هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر عشق و وابستگی شاعر به معشوق و دوری از دنیاطلبی است. شاعر خود را بی‌خانه و مال، اما سرشار از عشق و مستی توصیف می‌کند و از واعظان و دنیاطلبان دوری می‌جوید. او در خرابات و میخانه، جایی برای آرامش خود می‌یابد و تنها دل‌بستگی‌اش یاد معشوق است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در شعر وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین برخی اشارات به می‌و مستی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۵۴۰

عمریست که در کوی بلا خانه نداریم
گنجیم ولیکن دل ویرانه نداریم

ننگست دلا سوختن از آتش دیگر
در عشق سر منصب پروانه نداریم

آخر دم واعظ بکشد آتش ما را
خوبست دگر گوش به افسانه نداریم

ما بی‌کس و کویان خرابات الستیم
جایی به جز از گوشة میخانه نداریم

هر کس به جهان راهبری داشته از عقل
ماییم که غیر از دل دیوانه نداریم

دنیاطلبان در گرو خانه و مالند
ما مال نیندوخته و خانه نداریم

از لعل بتان کام دل ما نشِکیبد
جز حسرت لعل لب پیمانه نداریم

هر جا که بود دانه بود دام به راهش
ما دام نهادیم ولی دانه نداریم

این نیست که در ما نبود مایة نازش
شمعیم ولیکن سر پروانه نداریم

فریادرسان گوش ندزدید که امشب
در ترکش دل نالة مستانه نداریم

شب نیست که در خلوت این سینة تاریک
با یاد رخ دوست پری‌‌خانه نداریم

ما با نفس سوخته در ذکر حبیبیم
این هست که ما سبحة صد دانه نداریم

در قفل فرو بستة غم‌های دل خویش
آن کهنه کلیدیم که دندانه نداریم

فیّاض متاع سفر آخرت خویش
چیزی به جز از مشرب رندانه نداریم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.