هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس پشیمانی، عذاب وجدان و رنج‌های عاطفی خود سخن می‌گوید. او به اشتباهات خود در رابطه عاشقانه اشاره می‌کند، از جمله جفا کردن به معشوق، آشنا کردن او با ترحم و وفا، و سپس رها کردن او. شاعر از اضطراب، تنهایی و سقوط روحی خود می‌گوید و به دنبال آرامش و رهایی از این دردهاست. در نهایت، او به دنبال درک معنوی و رستگاری است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و معنوی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند پشیمانی، اضطراب و تنهایی نیاز به درک بالاتری از زندگی و روابط انسانی دارند.

شمارهٔ ۵۴۴

غلط کردم دلت را با ترحّم آشنا کردم
ستم کردم به ناکامی، به محرومی جفا کردم

هزاران شیوه در جور و جفا درج است خوبی را
چه بد کردم ترا با خویش سرگرم وفا کردم

نگه نا کردنش فرصت به دستم داده بود امشب
تغافل گوش تا می‌کرد عرض مدّعا کردم

سخن کوتاهیی می‌کرد در تقریر مطلب‌ها
شکستم ناله را در سینه، صد مطلب ادا کردم

شبم در گریة بی‌طاقتی صد بار در خاطر
گذشت از پیش من نفرین‌کنان و من دعا کردم

به کام شوقِ بیطاقت نهادم سر به پای او
نمی‌دانم چه‌ها کرد اضطراب و، من چه‌ها کردم

فشاندم دامن آهی به شمع خلوتم امشب
به ذوق بیکسی‌ها سایه را از خود جدا کردم

سبک‌تر گشتم از خود هر قدر افتاده‌تر گشتم
درین افتادگی‌ها سیرِ معراج فنا کردم

به معراج فنا آن همّتم رو داده بود امشب
که عنقا صد رهم افتاد در دام و رها کردم

کلید خلد می‌بوسد سر انگشت نیازم را
نمی‌دانم گره از ابروی ناز که وا کردم!

خضر آب بقا گوید مسیحا از هوا جوید
چرا فیّاض دردش را به درمان مبتلا کردم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.