هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و اضطراب‌های درونی خود می‌گوید و از عشق و شوقی که او را به پرواز وامی‌دارد سخن می‌راند. او از ضعف و غربت در هجران می‌نالد و از بی‌قراری‌هایش می‌گوید. در نهایت، با وجود تمام رنج‌ها، به سوی شیراز می‌رود و از استغنای خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد درونی، هجران و غربت نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۴۹

بلبل عشقم که چون با شوق دمساز آمدم
ریختم بال و پر و آنگه به پرواز آمدم

بحر مالامال دردم و ز دل پر اضطراب
اینک از موج نفس خمیازه پرداز آمدم

آتش شوقم سپند بیقراری کرده بود
ز آن به بزم دوستان بی‌برگ و بی‌ساز آمدم

آب رویم خاک اگر بر سر کند از غم رواست
کز در بی‌طاقتی خود رفته خود باز آمدم

ضعف هجرانم زمین‌گیر غریبی کرده بود
با پر و بال نفس آخر به پرواز آمدم

روی گردون می‌خورد سیلی ز استغنای من
بی‌نیاز عالمم تا بر سر ناز آمدم

کس ز تبریزم برون فیّاض ناوردی به زور
من ازین کشور برون بر عزم شیراز آمدم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.