هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و شیفتگی خود به معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که در وصف او حیران و مدهوش است. او تمام زیبایی‌های طبیعت مانند گل، سرو، لاله و سنبل را در معشوق می‌بیند و جز او چیزی نمی‌داند و نمی‌بیند. شاعر از درد دل پنهان خود و ناله‌هایش می‌گوید، هرچند که در ظاهر خاموش است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۸۶

من هیچ نمی‌گویم من هیچ نمی‌دانم
در عشق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم

نشناسدم از گلبن بلبل که خیال تو
گل ریخته تا دامن از چاک گریبانم

هم سرو منی هم گل هم لاله و هم سنبل
جایی که تویی نبود پروای گلستانم

تا دیده به خون دل از گردِ دویی شستم
غیر از تو نمی‌بینم غیر از تو نمی‌دانم

با یاد تو در صحرا از بوتة هر خاری
گل چینم و گل بویم گل بینم و گل دانم

در فضل و هنر هر چند گمنام ده و شهرم
در فن جنون لیکن مشهور بیابانم

از ناله به فریادم هر چند که خاموشم
وز گریه به سامانم هر چند پریشانم

احوال دل زارم آن نیست نداند کس
کز ضعف بدن پیداست دردِ دلِ پنهانم
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.