هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی و عاشقانه از حافظ، بیانگر تجربیات عمیق عرفانی و عشق الهی است. شاعر از فداکاریها، رنجها و تجربیات معنوی خود سخن میگوید و به مفاهیمی مانند عشق، فداکاری، صبر و رسیدن به حقیقت اشاره دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و دانش ادبی دارند.
شمارهٔ ۶۰۱
ما فیض کعبه از در میخانه بردهایم
سر خطّ مشرب از خط پیمانه بردهایم
تا یک بکام سوختنی شد نصیب ما
بس شمعها به تربت پروانه بردهایم
فیض اثر ز بوم و بر بخت ما مجوی
ما آبروی نالة مستانه بردهایم
ما و دل از متاع غم جانفزای دوست
هر یک نصیب خویش جداگانه بردهایم
ای سیل برنگرد که از انتظار تو
شد عمرها که رخت به ویرانه بردهایم
با ما به جز صفای دو عالم نمانده است
از دل غبار محرم و بیگانه بردهایم
فیّاض اگر خراب شود آسمان چه باک
ما هر چه بردنی است ازین خانه بردهایم
از بزم یار تا ز ادب پا کشیدهایم
خون خوردهایم اگر لب ساغر مکیدهایم
چون شیشه راز دل به کسی سر نکردهایم
خون خوردهایم چون خم و دم در کشیدهایم
چاک کفن گواه که ما هم به عمر خویش
پیراهنی به کام دل خود دریدهایم
در راه عشق پای تو سنگ ره تو بس
ما پا شکستهایم و به منزل رسیدهایم
ره از در طلب قدمی تا به مطلب است
ما خود به هرزه راه درازی بریدهایم
معشوق را به دیدة عاشق توان شناخت
ما را مساز تیره که ما نور دیدهایم
فیّاض لب به خواهش ما تر مکن که ما
خونابهایم و از دل حسرت چکیدهایم
سر خطّ مشرب از خط پیمانه بردهایم
تا یک بکام سوختنی شد نصیب ما
بس شمعها به تربت پروانه بردهایم
فیض اثر ز بوم و بر بخت ما مجوی
ما آبروی نالة مستانه بردهایم
ما و دل از متاع غم جانفزای دوست
هر یک نصیب خویش جداگانه بردهایم
ای سیل برنگرد که از انتظار تو
شد عمرها که رخت به ویرانه بردهایم
با ما به جز صفای دو عالم نمانده است
از دل غبار محرم و بیگانه بردهایم
فیّاض اگر خراب شود آسمان چه باک
ما هر چه بردنی است ازین خانه بردهایم
از بزم یار تا ز ادب پا کشیدهایم
خون خوردهایم اگر لب ساغر مکیدهایم
چون شیشه راز دل به کسی سر نکردهایم
خون خوردهایم چون خم و دم در کشیدهایم
چاک کفن گواه که ما هم به عمر خویش
پیراهنی به کام دل خود دریدهایم
در راه عشق پای تو سنگ ره تو بس
ما پا شکستهایم و به منزل رسیدهایم
ره از در طلب قدمی تا به مطلب است
ما خود به هرزه راه درازی بریدهایم
معشوق را به دیدة عاشق توان شناخت
ما را مساز تیره که ما نور دیدهایم
فیّاض لب به خواهش ما تر مکن که ما
خونابهایم و از دل حسرت چکیدهایم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.