هوش مصنوعی: این متن شعری است که به یاد روزهای گذشته و دوستی‌های از دست رفته می‌پردازد. شاعر از روزگاری یاد می‌کند که همراه با مهر و محبت بود، اما اکنون تنها غم و حسرت باقی مانده است. او به عیاری و اعتبار گذشته اشاره می‌کند و از حسد و ناروایی‌های زمانه سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر از خزان زندگی خود می‌نالد و آرزو می‌کند که کسی دم سردی بر او نزند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و اصطلاحات قدیمی ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.

شمارهٔ ۶۰۵

یاد ایامی که در دل مهر یاری داشتیم
ناروا بودیم پُر، اما عیاری داشتیم

با رخ و زلفش که روز و روزگار دیگرست
طرفه روزی داشتیم و روزگاری داشتیم

در غم او کار ما بی‌اختیاری بود و بس
در کف او بود هم گر اختیاری داشتیم

دیده در گَردِ‌ رمد چون آفتاب و ابر بود
لیک چشم سرمه از گَردِ سواری داشتیم

غیر را پامال او دیدیم و مردیم از حسد
یاد ایّامی که ما هم اعتباری داشتیم

خدمت روشنگران خضرِ رهِ این چشمه شد
سال‌ها آیینه بودیم و غباری داشتیم

در خزانِ‌ رنگِ ما فیّاض دم سردی مکن
پیش ازین ما نیز دستی بر بهاری داشتیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.