هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از تقدیر و قضا و قدر سخن می‌گوید و احساس ناتوانی در برابر آن را بیان می‌کند. او از روزگار ناسازگار و غم‌های زندگی می‌نالد و به عهد جوانی و شادی‌های گذشته اشاره می‌کند. شاعر در نهایت به امیدواری و پذیرش سرنوشت خود می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و پرداختن به موضوعاتی مانند تقدیر و قضا و قدر نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۶۳۳

چه پای بستة تدبیرم بایدم بودن
که در قلمرو تقدیر بایدم بودن

قضا به چین جبین رد نمی‌شود هرگز
چه لازم است که دلگیر بایدم بودن

دمی به خُلق خوشم روزگار نگذارد
دم نسیمم و شمشیر بایدم بودن

پیاده در جلو غفلتم، کنون کز هوش
دو اسبه در پی نخجیر بایدم بودن

ز سرگرانی زلف تو درهمم چه کنم!
که بار خاطر زنجیر بایدم بودن

چنان نرفت غم دوری رهم از یاد
که در تهیّة شبگیر بایدم بودن

کدام عیشِ جوانی، کدام عهدِ طرب!
که در تلافی آن پیر بایدم بودن

چه غم ز قامت خم دیده، این امیدم بس
که در کمان هوس تیر بایدم بودن

ظهور درد دل من گذشت از آن فیّاض
که زیر منّت تقریر بایدم بودن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.