۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳۶

اگر چشمت کند یک عشوة مستانه در گلشن
دگر بر کف نگیرد شاخ گل پیمانه در گلشن

چنان چشمت میان اهل دل آوارگی افکند
که بلبل کرد جا در آتش و پروانه در گلشن

اگر گیرد نشان آن سر کو از صبا ترسم
که دیگر تا ابد بلبل نسازد خانه در گلشن

به عهد چشم مستت بخت من بیدار کی ماند
که گیرد چشم نرگس خواب ازین افسانه در گلسن

برو فیّاض تخم سبحه در جای دگر افکن
نبینی حاصلی از کشتن این دانه در گلشن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.