هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از احساس ناامیدی، تیرهبختی و دوری از معشوق میگوید. او خود را در افتادگی و ناکامی غوطهور میبیند و از روزگار ناسازگار شکایت دارد. هرچند پیوسته در راه وصال معشوق میکوشد، اما بادهای حوادث او را از پا درمیآورند. شام هجران و برگهای خزان نماد حال و روز پریشان او هستند. با گذشت زمان، غفلت و ناآگاهی او بیشتر میشود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه، ناامیدی و مفاهیم انتزاعی است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار بوده و ممکن است برای آنان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۶۴۴
اوج گیرد رتبة افتادگی از حال من
تیرهبختی سر به گردون ساید از اقبال من
بس که در افتادگیها گرد بر رویم نشست
خاک بر سر میکند آیینه از تمثال من
من به راه وصل پویان روز و شب چون آفتاب
شام هجران هر قدم چون سایه از دنبال من
تا نسیمی میوزد بر من ز پا افتادهام
هست هر برگ خزانی نامة احوال من
میفزاید غفلتم چندانکه عمرم میرود
به زبه چون بگذرد فیّاض ماه و سال من
تیرهبختی سر به گردون ساید از اقبال من
بس که در افتادگیها گرد بر رویم نشست
خاک بر سر میکند آیینه از تمثال من
من به راه وصل پویان روز و شب چون آفتاب
شام هجران هر قدم چون سایه از دنبال من
تا نسیمی میوزد بر من ز پا افتادهام
هست هر برگ خزانی نامة احوال من
میفزاید غفلتم چندانکه عمرم میرود
به زبه چون بگذرد فیّاض ماه و سال من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.