هوش مصنوعی:
شاعر در این اشعار از عشق و وفاداری سخن میگوید و بیان میکند که تنها معشوق میتواند مرهم دردهای او باشد. او از ناامیدی و تنهایی خود میگوید و آرزو میکند که معشوق در همه حال همراه او باشد. شاعر همچنین از زیبایی و نور معشوق سخن میگوید و بیان میکند که هیچ چیز در جهان به پای معشوق نمیرسد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.
شمارهٔ ۶۸۲
عهدم همه جا، عهد شکن بلکه تو باشی
زخمم همه تن، مرهم من بلکه تو باشی
مشکل که برد دل ز کسی پیچش مویی
در طرّة آشفته شکن بلکه تو باشی
در هر گذر از دست تو فریاد برآرم
هر کس که کند گوش به من بلکه تو باشی
من هیچ ندارم که توان گفت که آنی
جانی که ندارم به بدن بلکه تو باشی
در سرو و گل و یاسمن آن نور ندیدم
هنگامة مرغان چمن بلکه تو باشی
غارتگری هوش ز هر جرعه نیاید
صاف قدح و دردی دن بلکه تو باشی
فیّاض چو خواهد سخنی واکشد از من
لب میگزم از شرم سخن بلکه تو باشی
زخمم همه تن، مرهم من بلکه تو باشی
مشکل که برد دل ز کسی پیچش مویی
در طرّة آشفته شکن بلکه تو باشی
در هر گذر از دست تو فریاد برآرم
هر کس که کند گوش به من بلکه تو باشی
من هیچ ندارم که توان گفت که آنی
جانی که ندارم به بدن بلکه تو باشی
در سرو و گل و یاسمن آن نور ندیدم
هنگامة مرغان چمن بلکه تو باشی
غارتگری هوش ز هر جرعه نیاید
صاف قدح و دردی دن بلکه تو باشی
فیّاض چو خواهد سخنی واکشد از من
لب میگزم از شرم سخن بلکه تو باشی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.