هوش مصنوعی: این شعر از زبان عاشقی بیان می‌شود که از بی‌مهری و جفای معشوق شکایت دارد. شاعر احساس درد و رنج ناشی از این بی‌مهری را توصیف می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او نزدیک شود. همچنین، او از تنهایی و غم ناشی از این عشق نافرجام می‌گوید و معشوق را به بی‌وفایی متهم می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات عاشقانه‌ای است که با درد و رنج همراه است و ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و بی‌مهری نیاز به درک عاطفی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۵۲ - در غزل است

ای در دل عاشقان تو درد
و ای چهره دوستان تو زرد

از جمله عاشقان منم طاق
وز باره نیکوان توئی فرد

سر برزند از غم تو هر شب
از برج دلم ستاره درد

تا چند ره تو بایدم رفت
تاچند غم تو بایدم خورد

یک روز برم نیائی آخر
ای عشوه فروش ناجوانمرد

وقت تو عزیز باشد ای جان
خلوت نتوان ز تو طلب کرد

در حجره عاشق آی و منشین
بر پای سلام کن و برگرد

هر چند که کودکی و نادان
چون طیره دهی مرا زهی مرد

بد مهر کسی و بی محابا
کز مرد همی برآوری گرد

فرزند که بودی از که زادی
گوئیت کدام دایه پرورد

درد او جفا تو از قوامی
بی مهره به مهر برده ای نرد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱ - در غزل است
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳ - در غزل است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.