هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به توصیف زیبایی معشوق و احساسات عمیق عاشق می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان پایه و اساس زندگی یاد می‌کند و زیبایی معشوق را با عناصری مانند ماه، خورشید و ستارگان مقایسه می‌نماید. همچنین، شاعر بیان می‌کند که عاشقان حتی بدون دیدن معشوق، او را می‌شناسند و عشق به او در وجودشان جاری است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۵۳ - در غزل است

خورشید رخ تو را غلام است
بی روی تو عاشقی حرام است

ماهی تو ولی ز نور رویت
در گردن آفتاب فام است

چون زلف تو را گره گشایند
گوئی که زمانه تیره فام است

بی روی تو بامداد روشن
تاریکتر از نماز شام است

آنجا که «ز» لب تو نقل بخشی
جان بر کف عاشقان چو جام است

ماهی تو و نیکوان ستاره
این فخر من و ترا تمام است

نادیده شناسدت ازیرا
داند همه کس که مه کدام است

ماندی به سفر مقیم و عاشق
از عهد تو هم بر آن مقام است

نامه مفرست اگر چه ما را
در نامه تسلی سلام است

غمهای تو بهترین رسول است
سودای تو خوشترین پیام است

هر چند قیامت است حسنت
از عشق قوامیش قوام است
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲ - در غزل است
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴ - در غزل است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.