هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از بلندپروازیها، آرمانهای والا و رنجهای شاعر سخن میگوید. شاعر به دشمن کوتهبین خود اشاره میکند که قادر به درک افکار بلند او نیست. او از دل خونین و فاصله گرفتن از دریای احسان دیگران میگوید، و این که افسانههای رنگین او به گوش کسی نرسیده است. شاعر با تصاویر زیبایی مانند غنچه، شاخ گل، و کبک، احساسات خود را بیان میکند و تأثیر وجود خود را بر جهان اطرافش توصیف میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۹
غنچه خسبی باشد از سیر چمن آیین ما
بر سر ما بس بود شاخ گل بالین ما
پای خواب آلود ما در زیر دامن سرمه گشت
کوه در فریاد شد چون کبک از تمکین ما
عکس ما آیینه ها را کرد باغ دلگشا
می توان گلدسته بست از جبهه ی بی چین ما
متکای ما کف دست است و خصم ما هنوز
سنگ بر سر می زند از حسرت بالین ما
از نوای نغز وا شد در به روی باغبان
حلقه ی گوشی نشد افسانه ی رنگین ما
دست خود از بحر احسان کریمان بسته ایم
چشمه ی آب حیات ما دل خونین ما
سیدا از بس که فکر ما بلند افتاده است
پیش پای خود نبیند خصم کوته بین ما
بر سر ما بس بود شاخ گل بالین ما
پای خواب آلود ما در زیر دامن سرمه گشت
کوه در فریاد شد چون کبک از تمکین ما
عکس ما آیینه ها را کرد باغ دلگشا
می توان گلدسته بست از جبهه ی بی چین ما
متکای ما کف دست است و خصم ما هنوز
سنگ بر سر می زند از حسرت بالین ما
از نوای نغز وا شد در به روی باغبان
حلقه ی گوشی نشد افسانه ی رنگین ما
دست خود از بحر احسان کریمان بسته ایم
چشمه ی آب حیات ما دل خونین ما
سیدا از بس که فکر ما بلند افتاده است
پیش پای خود نبیند خصم کوته بین ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.