هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و جفای معشوق می‌نالد. او بیان می‌کند که سال‌هاست به تلخی دوری از معشوق عادت کرده، هرچند دنیا پر از شیرینی‌هاست. هرجا معشوق می‌رود، آرامش شاعر را با خود می‌برد و نگاه گرم معشوق به دیگران، دل آتشین او را می‌سوزاند. شاعر از بی‌توجهی معشوق شکایت دارد و می‌گوید حتی یک نگاه نیز به او نداشته است. او خود را مانند سیدا (احتمالاً اشاره به شخصیتی افسانه‌ای یا تاریخی) می‌داند که بر خاک افتاده و تنها خیال معشوق او را تسکین می‌دهد. شاعر از معشوق می‌خواهد که از ستم دست بردارد، زیرا در شهر کسی نیست که بتواند پیام او را به معشوق برساند یا همدم او شود. در پایان، شاعر از معشوق می‌خواهد که گاهی با نگاهی لطف‌آمیز به او بنگرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اشارات ادبی ممکن است برای سنین پایین قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۲۶

گاهی به چشم لطف مه من بوبین مرا
در آتش فراق مسوز اینچنین مرا

نی قاصدی که با تو رساند پیام من
نی همدمی که با تو کند همنشین مرا

دست از ستم بکش که جفاپیشگان شهر
بی رحمیت شنیده کنند آفرین مرا

تا دامن وصال تو از دست داده ام
چون اژدها فرو برد این آستین مرا

من میوه حلاوت شاخ نزاکتم
افگنده یی به سنگ جفا بر زمین مرا

خو کرده ام به تلخی هجر تو عمرهاست
ور نه پر است هر طرف از انگبین مرا

هر جا تو می روی ز من آرام می رود
هر سوی می برد دل اندوهگین مرا

چشمت به هر کسی نگه گرم می کند
آتش فتد به داغ دل آتشین مرا

یک روز از تو گوشه چشمی ندیده ام
بیجایی کرده یی ز برای همین مرا

پهلو به خاک تیره نهادم چو سیدا
آخر برد خیال رخت بر زمین مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.