هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و ناامیدی فردا می‌گوید و از تلاش برای تسلی یافتن با وعده‌های آینده. او دل خود را از غیر خالی کرده و به امید پرواز مانند مورچه از اعضای خود سخن می‌گوید. همچنین از عشق و دلبستگی به معشوق و رنج‌های ناشی از آن یاد می‌کند. در پایان، از نیاز به شراب برای فراموشی و رهایی از این دردها سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ متن حاوی مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین اشاره به مصرف شراب و مفاهیم مرتبط با آن، این متن را برای گروه سنی بالاتر مناسب می‌سازد.

شمارهٔ ۷۹

ساقیا می ده که موج او برد از جا مرا
گردبادآسا به یک دور افگند از پا مرا

بی جنونی نیستم از سایه وحشت می کنم
ناله زنجیر می آید ز نقش پا مرا

تشنه ام همچون صدف یک قطره سیرابم کند
نیستم گرداب سرگردان کند دریا مرا

از غم فردا به چشم اشکبارم نم نماند
می رود چون شمع آخر سر درین سودا مرا

یوسفم باشد کنار شهر آغوش پدر
چون دهان گرگ باشد لاله صحرا مرا

دانه خال تو هر جا پهن سازد دام خویش
بالها پیدا شود چون مور از اعضا مرا

خانه دل سیدا از غیر خالی کرده ام
می دهد بهر تسلی وعده بر فردا مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.