هوش مصنوعی: این متن به بیان نابسامانی‌های جهان و ناامیدی از وضعیت موجود می‌پردازد. شاعر از بی‌عدالتی، خودکامگی حاکمان، و از دست رفتن ارزش‌های اخلاقی و معنوی شکایت دارد. او احساس می‌کند که جهان به سمت تباهی پیش می‌رود و تنها نامی از خوبی‌ها باقی مانده است.
رده سنی: 18+ متن حاوی مضامین پیچیده‌ای مانند نقد اجتماعی، سیاسی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و تباهی جهان ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۲۵

در باغ نخل خشک ز بادام مانده است
در دهر ز اهل جود همین نام مانده است

خلق جهان به راه عجب اوفتاده اند
یک سوی کفر و یک طرف اسلام مانده است

دادند آنچه بود بزرگان به سایلان
اکنون به اهل مرتبه دشنام مانده است

هر جا لبی که بود دلم کام ازو گرفت
این بار نردبان به لب بام مانده است

بی زلف او شدست پریشان حواس ما
ما را کجا دماغ سرانجام مانده است

بر هر طرف که روی نهی پای کج منه
ایام بر کنار رهت دام مانده است

رفتند اهل بزم ز ایام سیدا
کار جهان به مردم خودکام مانده است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.