۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۷

کارم ز درد عشق به مردن رسیده است
چاکم ز سینه تا لب دامن رسیده است

ای باد صبحدم قدمی پیشتر گذار
امروز غنچه ام به شکفتن رسیده است

بر کوه اگر نهم کمر کوه بشکند
دردی که از جفای تو بر من رسیده است

ناقوس را گره شده فریاد در گلو
تا ناله ام به گوش برهمن رسیده است

لطفی نمی کند به من آن شوخ سیدا
کارم ازین دیار به رفتن رسیده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.