هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد عشق و جفای معشوق شکایت میکند و احساس میکند که دیگر طاقت تحمل این شرایط را ندارد. او از نالههایش که به گوش دیگران رسیده و دردهایی که تحمل کرده سخن میگوید. همچنین، اشارهای به امیدواری و شکوفایی دارد، اما در نهایت اعلام میکند که کارش به مردن رسیده است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند درد، جفا، و مردن نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۲۷
کارم ز درد عشق به مردن رسیده است
چاکم ز سینه تا لب دامن رسیده است
ای باد صبحدم قدمی پیشتر گذار
امروز غنچه ام به شکفتن رسیده است
بر کوه اگر نهم کمر کوه بشکند
دردی که از جفای تو بر من رسیده است
ناقوس را گره شده فریاد در گلو
تا ناله ام به گوش برهمن رسیده است
لطفی نمی کند به من آن شوخ سیدا
کارم ازین دیار به رفتن رسیده است
چاکم ز سینه تا لب دامن رسیده است
ای باد صبحدم قدمی پیشتر گذار
امروز غنچه ام به شکفتن رسیده است
بر کوه اگر نهم کمر کوه بشکند
دردی که از جفای تو بر من رسیده است
ناقوس را گره شده فریاد در گلو
تا ناله ام به گوش برهمن رسیده است
لطفی نمی کند به من آن شوخ سیدا
کارم ازین دیار به رفتن رسیده است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.